جنبش سبز و لزوم واکنش جدی به حکم اعدام اخیر

این چند ماهی که از انتخابات گذشته است جنبش سبز آنچنان بلوغی را از نظر سیاسی از خود نشان داد که شاید حتی خوشبین ترین تحلیل گران اجتماعی و سیاسی هم چندان تصورش را نمی کردند. از واقع گرایانه نگاه کردن به کاندیدا ها پیش از انتخابات و حمایت از یکی در عین نگاه داشتن حق نقد. از واکنش نشان دادن و شجاعت در مقابل آنچه که ناجوانمردانه به آنها تحمیل شده بود. از راهپیمایی های سکوت. از واقع گرایانه بودن خواسته های بعد از انتخابات و شکل اطلاع رسانی و غیره و غیره… بسیار است و شاید در موردش کتاب قطوری بتوان نوشت. اما اکنون ، در این لحظه جنبش سبز و نسل ما در مقابل یک آزمون دیگر قرار گرفته است و آن چگونگی واکنش به صدور حکم اعدام یکی از کسانی است که ناجوانمردانه در زندان به سر می برد. قصد من داد سخن دادن در مورد فلسفه اعدام نیست که هر چند از بنیاد با آن مخالفم ، اما فکر می کنم که این مساله به دلایل گوناگون دیگری فارغ از نظر تک تک ما در مورد مجازات اعدام به طور عام ، واکنش درخوری را از طرف سبز ها می طلبد.

اول اینکه این حرکت به عنوان یک محک از سوی کودتاگران برای یک گام به جلو برای به وجود آوردن فضای خفقان به حساب می آید. یک حرکت حساب شده با صدور حکم اعدام برای فردی که احتمالا کمترین اشتراک فکری و اعتقادی را با بدنه جنبش سبز دارد. مسلما دلیل صدور حکم اعدام برای آقای علی زمانی حذف فیزیکی او نیست  و اگر چنین بود افراد بسیاری هم اکنون در بند کودتاچیان وجود دارد که حذف فیزیکی آنها می تواند به آرامش حداقل کوتاه مدت کودتاگران کمک کند. حتی اگر ایجاد رعب و وحشت هم تنها هدف بود ، انتخاب این فرد باز گزینه مناسبی به حساب نمی آید و می بایست یک نفر که با بدنه جنبش سنخیت بیشتری دارد به عنوان مصداق «درس عبرت» انتخاب می شد. دلیل واقعی از یک طرف این است که با استفاده از حساسیت کمتر احتمالی سبزها به این فرد، قبح صدور حکم اعدام سیاسی شکسته شود تا بتوان به تدریج به عنوان ابزار حذف فیزیکی از آن استقاده کرد و از طرف دیگر ،  با امید به واکنش های گوناگون از طرف طیف های مختلف سبزها در مواجهه با این حکم، شکافی در میان این جنبشی که تا این لحظه از  آیت الله صانعی تا رضا پهلوی را زیر یک چتر و پی یک هدف مشترک گرد هم آورده  – و کودتا گران بسیار از این موضوع در عذاب هستند – ایجاد کند.

دوم اینکه به یاد داشته باشیم که هدف والای جنبش سبز علاوه بر آزادی، به دست آوردن حقوق بشر هم هست که داشتن صرف آزادی بدون در نظر داشتن حقوق بشر چندان متاع گرانبهایی نیست و کافی است که به یاد بیاوریم که آنچه به عنوان قانون جنگل می شناسیم  در واقع شکلی از آزادی بدون وارد کردن حقوق بشر است. و به همین دلیل از همین دوران کودکی جنبش بسیار مهم است که جنبه حقوق بشری هدف را هم همواره در افق نگاهمان داشته باشیم که اگر جز این باشد به سان خشت اولی است که کج بنایش نهاده باشیم. ما می توانیم سلطنت طلب ها را منجمد شدگان در تاریخ بخوانیم ، می توانیم عقاید آنها را به چالش و یا گاه به سخره بگیریم، می توانیم از اینکه آنها می خواهند که به یکباره جنبش سبز را به نام خود تمام کنند و با تلویزیون هایشان، با پرچم های غول پیکرشان و با فریاد هایشان می خواهند صدای ما را مصادره کنند خشمگین باشیم  ، اما آنقدر به بلوغ رسیده ایم و آنقدر بعد از این همه سالها و سالها که این حکایت های عجیب و غریب بر ما و دوستان و پیشینگانمان گذشته، به این رسیده ایم که هنگامی که به حقوق انسانی می رسیم به یکباره همه چیز عوض می شود و می بایست در مقابل اینکه کسی به خاطر عقیده اش، جانش به مخاطره افتاده، نه از دریچه احساس – که حتما می بایست تصویری از ریخته شدن خون بی گناه از جلوی چشمانمان بگذرد- که از دریچه انسانی ، بایستیم. خواه آن «انسان» از قماش رجوی است یا پهلوی یا بعدها بسیجی و سپاهی.

و آخر اینکه فراموش نکنیم که در این موارد، واکنش های ما ، جه در فضای مجازی و چه در دانشگاه ها ، هر چند آرام  ، اما پیوسته می تواند به عقب نشینی طرف مقابل منجر شود. داستان حکم تلخ آقاجری را به یاد بیاوریم و لغو حکم بعد از واکنش های ما. و داستان اعدام ها ی کردستان و ترکمن صحرا در سال پس از انقلاب را به یاد بیاوریم و پیش روی سنگر به سنگر جنایت کاران.

One response to this post.

  1. Posted by ابراهیم ملکی on اکتبر 10, 2009 at 2:04 ب.ظ.

    نباید اجازه این جنایات را به کودتاچیان داد ملت ایران راه خود را پیداکرده کودتاچیان به خیال خام خود فکرکرده که میتوانند ملت ایران رابه دهه اول ودوم انقلاب برگرداند وبراین باورم که ملت بزگ ایران اجازه تکرارچنین جنایاتی را دگربار به دشمنان اسلام وایران نخواهندداد وطومار دیکتاتوری رادرهم خواهند پیچید .

    پاسخ

بیان دیدگاه